فیلم اعجوبه (شگفتی)[۱]، یکی از زیباترین فیلمهایی بود که بعد از مدتها تماشا کردم و چند نکته بارز در آن من را به این فکر انداخت که با پست روز سهشنبه که مربوط به مسئولیت اجتماعی است؛ در مورد آن صحبت کنم. فکر میکنم صحبت از این مساله و همینطور یادگیری این نکات از مصادیق مسئولیت اجتماعی برعهده مان است.
قبل از هرچیز باید بگویم که من عاشق جولیا رابرتز هستم اما این فیلم غیر از بازی درجه یک او؛ نکات بسیار مهم و مثبتی داشت که این فیلم را در زمره ارزشمند برای تماشا قرار دهد. داستان حول محور آگی پولمن میچرخد که نقص در چهره او به صورت مادرزادی باعث کنارهگیری او شده است و قرار است بعد از ۵ سال تدریس خانگی برای اولین بار حضور در مدرسه را تجربه کند و در تلاش است خود را با محیط اطراف مخصوصا هم سنوسالان خود مطابقت دهد.
داستان میتوانست آبکی باشد؛ اگر آگی یک شخصیت منزوی و توسریخور میداشت اما او شیوه متفاوتتری علیرغم رنجی که نسبت به رفتار دیگران میبرد، از خود نشان میدهد. نمونه این رفتار در برخورد روز اول مدرسه است که وقتی همکلاسیاش قلدری میکند و به خاطر چهرهاش او را آزار میدهد؛ آگی غلط گفتاری جولیان را به او تذکر میدهد و به او پیشنهاد میکند که مادرش در درسها و یادگیری بهتر به او کمک کند.
دو نکته اساسی در این فیلم موج میزند. یک بحث قلدری (زورگویی)[۲] در مدرسه توسط همسالان و دو نحوه آموزش والدین نسبت به رفتار کودکانشان با دیگر کودکان که هر دو مساله مهم هستند.
بحث قلدری کودکان بسیار بحث مهم و حساسی است. این قلدری میتواند شامل رفتارهای مستقیم یا غیرمستقیم، فیزیکی یا روانی باشد. برای مثال تمسخر، تهدید، ضربه زدن و دزدی، محروم کردن و غیره همه میتوانند از مصادیق قلدری باشند. قلدری انواع و دلایل متفاوتی دارد و آگاهی از این موارد به پیشگیری از آن و درنهایت پیشگیری از جرم کمک میکند. قلدری در مدرسه میتواند پیامدهای زیانباری برای همه افراد درگیر در آن داشته باشد که آسیبهای آن میتواند تا سالها با فرد همراه باشند.
پیامدهای قلدری کودکان علیه کودکان فقط شامل فرد آزاردیده نیست. بلکه کودک قلدر، کودک مورد قلدری قرار گرفته و کودک شاهد را نشانه میگیرد.
پیامد قلدری برای کودکانی که آن را انجام میدهند عبارت از ترک تحصیل یا اخراج از مدرسه، انجام رفتار مجرمانه، افسردگی یا اضطراب است و در بزرگسالی نسبت به دوستان، همسر یا فرزندان خود نیز خشونت ابراز خواهند کرد. این پیامد برای کودکانی که مورد این آزار قرار میگیرند با مسائلی نظیر کاهش عزت نفس، افسردگی، اضطراب، کندی رشد، انزوای اجتماعی همراه است و در نهایت با ترک تحصیل یا موفقیت تحصیلی کمتر دست و پنجه نرم میکنند و در آینده توانایی برقراری ارتباط سالم با دوستان و همکاران در آنها کاهش مییابد. و در نهایت پیامد قلدری برای کودکان شاهد نیز زندگی همراه با احساس ناتوانی و ترس و احساس گناه خواهد بود.
آنچه بسیار برای من جالب بود این است که در فیلم قرار نیست طبق کلیشهها رفتار شود؛ بلکه قرار است هر دو طرف یاد بگیرند که چطور با شرایط جدید کنار بیایند. کودکان حتی باهوشترین آنها؛ به هدایت و راهنمایی بزرگتری آگاه نیاز دارند و این را به خوبی در فیلم با وجود مدیری دانا و معلمی همدل مشاهده میکنید. دقیقا گلوگاههایی که میتوانند آسیب قلدری در مدرسه توسط همسالان را به طرز چشمگیری کاهش دهند.
از جمله راهکارهای پیشگیری از قلدری میتوان به آموزش مهربانی و همدلی به کودکان، شناسایی علائم هشداردهنده توسط مسئولین مدرسه، ایجاد فرصتهایی برای برقراری ارتباط، تنظیم قوانین مشخص و قابل اجرا و غیره است که این موارد در فیلم به درستی استفاده شده است.
بخش دیگر این مساله نشات گرفته از محیط خانواده است. واقعیت آن است که سالها به کودکان و نوجوانان زیادی درس دادم و با مسائل و مشکلاتشان تا حدی دست و پنجه نرم کردم. عقیده من این است که در فرزندپروری مشکلات عدیدهای از سمت ما وجود دارد. دروغ به کودک در مسائل متفاوت؛ بیش از حد بزرگ مسائل کوچک یا کوچک نشان دادن مسائل بزرگ، ترویج خودمحوری و توصیههای عجیب میتواند از این دسته مسائل باشد.
در یک سکانس آگی از مادرش میپرسد آیا قرار است همیشه صورتش برای بقیه مهم باشد؟ او نپرسید آیا من زشت هستم و کسی به او نگفت تو زیباترین پسر این دنیایی. او با شرایط خاصش آشنایی کامل داشت و مهمتر از آن پذیرش آن به خوبی صورت گرفته بود. خانواده آگی، مشکلاتش را تنها به این دلیل که سن او کم است، برایش آسان نکرده بودند. بدون شک نقش والدین او به خصوص مادرش بسیار با اهمیت است. در صحنههای مختلفی از فیلم تختهای که دستنبندهای بیمارستانی مختلف آگی روی آن نصب شده نشان داده میشود و مادرش با نشان دادن خطوط چهرهاش به او میگوید که این نقشه راه زندگی ماست و به بقیه نشان میدهد هرکسی از کجا گذشته است. عجیب حرف دلنشینی است.
نکته زیبای دیگر فیلم آن است که داستان از زبان چند شخصیت بازگو میشود و این باعث میشود بتوانیم خاکستری بودن همه آدمها؛ حتی نزدیکترین افراد زندگی خودمان را باور کنیم. باور کنیم آدمها روزهای خوب و بد دارند و برای رفتارهایشان حتی اگر ما ندانیم، دلیل دارند. دلیلهایی که وقتی بازگو میکنند؛ جریان زندگی را، چه برای خودشان چه دیگران راحتتر میسازد. تایید این صحبت جملهای در سکانس آخر این فیلم است که میگوید: ” شاید اگه ما میفهمیدیم که دیگران چه فکری میکنند، میفهمیدیم که هیچکس معمولی نیست و همگی ما در زندگیمان لایق حداقل یک بار ایستاده تشویق شدن هستیم. مهربان باش زیرا هرکس درگیر نبردی دشوار است.”
امیدوارم به زودی این فیلم را ببینید و از دیدنش مثل من لذت ببرید و دوست دارم بدانید که مثل همیشه خوشحال خواهم شد نظرات خود را با من و خوانندگان احتمالی این مطلب در میان بگذارید.
[۱].Wonder
[۲]. Bullying