چند شب پیش در توئیتر در مورد مقاومت ذهن توئیتی دیدم و با خودم قرار گذاشتم که این هفته مقالهای در باب این موضوع آماده کنم. راستش را بخواهید برای اولین بار بود که چنین چیزی را میشنیدم و برای خودم به شدت جالب بود در این زمینه اطلاعات کسب کنم.
ذهن انسان قدرتمندترین ابزار برای رسیدن به هر آن چیزی است که میخواهد. افرادی هستند که از لحظه لحظه زندگی خود لذت میبرند اما بالعکس افراد دیگری وجود دارند که از هیچیک از داشتههای خود راضی نیستند. واقعیت آن است که هرکس با توجه به باورهایی که دارد به این جهان نگاه میکند و تصمیماتش نیز عمدتا بر پایه ناخودآگاه اوست.
ناخودآگاه بخش بسیار قدرتمندی در وجود شماست و واقعیت این است که در نبرد خودآگاه با ناخودآگاه، معمولا ناخودآگاه پیروز است. سوالی که پیش میآید آن است که چطور میتوان ناخودآگاه را دور زد؟ به نظر من با اراده و قصد نکردن در مورد امر خاصی و بیتفاوت نسبت به عملی شدن یا نشدن آن مورد، خیلی آرام و حرفهای میتوان خواسته خود را پیش برد و در موقعیت جنگ با ناخودآگاه نیوفتاد.
حقیقت آن است که در حالت مقاومت ذهن، افراد با تغییر و پذیرش موارد جدید در زندگی مشکل دارند و این مقاومت باعث عدم پذیرش موضوع در آنها و ادامه مسیر قبلی میشود. درنهایت ادامه دادن مسیر قبلی باعث میشود که نتایج تازهای در زندگی افراد رخ ندهد. پس خوب است عوامل ایجاد آن؛ شناخته شود و طریقه شکستن سد ذهنی فرا گرفته شود.
هر انسانی ساختار فکری، عادتها و رفتارهایی را برای خود ساخته است که این موارد به صورت ناخودآگاه یا خودآگاه اتفاق میافتد. براساس ساختار شکلگرفته؛ فرد هنگامی که با تغییرات مواجه شود، مقاومت ذهن ایجاد میگردد و از تغییر کردن فرار میکند. این باور در فرد شکل گرفته که انجام این کار امکانپذیر نیست و یا به خاطر خط قرمزهایی که توسط فرد، خانواده، جامعه و … ایجاد شده است و به تبع آن ایجاد ترس؛ انجام آن به مراتب سختتر نیز میشود.
به نظر میرسد اگر فرد به عملکرد مغز و ذهن واقف باشد و بداند که طبیعت ذهن و مغز بدین گونه است که کارها را همواره سخت جلوه دهد؛ ممکن است بتواند از پس این مشکل راحتتر بربیاید. نکته مهم آن است که فرد قبول نماید کار سختی جهت انجام کاری که مغز دستور به صرف نظر کردن از آن صادر میکند؛ در پیش دارد.
یکی از کارهایی که شاید در این زمینه فرد بتواند انجام دهد آن است که با بالا بردن اعتماد به نفس و کار کردن روی خود به خودشناسی برسد تا با کسب اطلاعات و آگاهیهای لازم به خود در پیشبرد این امر کمک نماید و با سازماندهی مغز و ذهن، اقدام و حرکت مناسب را انجام دهد.
واقعیت آن است که ذهن ما اگر انجام یک کار را سخت بداند؛ مقاومت بیشتری از خود بروز میدهد و این مقاومت زمانی شکسته میشود که فرد آن کار را آسان و لذتبخش بداند. شاید کلیشه به نظر برسد اما جایگزینی باور مثبت میتواند به شدت بر روی از بین بردن این مقاومت تاثیرگذار باشد.
شاید بپرسید که اصلا چرا باید این مقاومت را تغییر داد؟ جواب آن است که از بین نبردن مقاومت به معنی تغییر نیافتن شرایط است. بعید میدانم که آنقدر شرایط و بهرهمندی ما از زندگی در سطح بالا باشد که ما احساسی برای تغییر یا پیشرفت نداشته باشیم. درنتیجه با توجه به خواستههای زندگی و توقع به بهبود میبایست در این راستا گامی نیز برداشته شود. به واسطه مقاومت ممکن است حسرتهای جبرانناپذیری در زندگی ما به وجود آید که زمانی برای جبران آن وجود نداشته باشد و من بعید میدانم زندگی با ای کاشهای بسیار؛ مطلوب کسی باشد.
نکته مهم دیگری که میتواند به معنی واقعی اثرگذار باشد آن است که ذهن انسان نیاز به خوراک درست دارد. افکار مثبت و افرادی که تلاش میکنند به شدت میتواند به این مساله که حال شما چگونه باشد؛ کمک نماید و حذف جمعها و افراد با افکار مسموم میتواند کمک شایانی به بهبود حال شما داشته باشد. خوب میدانم که گاه این مساله میتواند چقدر دشوار و یا حتی ناممکن باشد اما تلاش در این راستا خود نیز قابل تقدیر و تشکر خواهد بود.
بسیار دوست دارم بدانم که آیا شما هم تجربه مشابهی داشتهاید؟ اگر جواب شما مثبت است؛ چگونه از پس آن برآمدید؟ خوشحال خواهم شد نظرات خود را با من و خوانندگان احتمالی این مطلب در میان بگذارید.