بحران میانسالی[۱] که با عنوان بحران چهل سالگی از آن یاد میشود؛ در افراد میتواند به شکلهای خفیف یا حاد بروز کند. محدوده بروز این بحران از ۳۵ تا ۵۵ سالگی یا همان دوره میانسالی افراد است که در این زمان تغییراتی در خلقوخو، رفتار و احساسات آنها رخ میدهد.
بیقراری، ناامیدی، بیحوصلگی، تغییرات شغلی شتابزده و یا حتی رها کردن عزیزان ممکن است در این زمان اتفاق بیوفتد. افراد در این زمان ممکن است نسبت به زندگی، شغل یا شریک زندگی خود ملال حس کنند و میل به ایجاد تغییرات بزرگ در زندگی خود داشته باشند.
در مطلب روانشناختی امشب قصد دارم ضمن صحبت در خصوص علائم و پیامدهای آن؛ مواردی که در خصوص غلبه و گذر از این بحران خواندهام را با شما به اشتراک بگذارم.
اولین بار الیوت ژاک[۲] در سال ۱۹۶۵ مفهوم بحران میانسالی را مطرح کرد و روانشناسانی همچون کارل یونگ[۳] نیز بعد از آن به صورت گسترده از این مفهوم استفاده نمودند. این دوره در واقع دورهای طبیعی در زندگی به شمار میرود که طی آن فرد از دوره جوانی به دوره میانسالی وارد میشود و به طور طبیعی با سوالاتی در مورد معنی و هدف زندگی خود روبهرو میگردد و در صورت گذر موفقیتآمیز از آن؛ افراد میتوانند تا آخرین مرحله از زندگی خود، یعنی اواخر بزرگسالی را با رضایت طی کنند.
در این دوره؛ افراد دستاوردها، اهداف و داشتههای فعلیشان را با آنچه در جوانی یا نوجوانی آرزو میکردند؛ مقایسه میکنند. علائم و پیامدهای این بحران در مردان و زنان متفاوت است. بیشتر مردان بر دستاورد خود متمرکز میشوند و موفقیتهای خود را به دیگران ثابت مینمایند در حالی که زنان تمایل دارند ظاهر فیزیکی و جذابیتهای ظاهریشان را حفظ کنند. یکی از شایعترین نشانههایی که در دوران بحران میانسالی مشاهده میشود؛ آشفتگی روحی و افسردگی است.
در بحران میانسالی ممکن است یک یا چند مورد از علائم زیر، با شدت و ضعف به سراغ شما بیایند.
- درباره گذشتهام احساس پشیمانی میکنم
- با شغلی که دارم به هیچجا نمیرسم
- احساسات منفی رهایم نمیکنند
- ظاهرم خیلی تغییر کرده است (پیر شدهام)
- درباره زندگی مشترکم تردید دارم
- به همه آرزوهایم رسیدهام (دیگر ماموریتی در این زندگی ندارم)
به طور کلی به نظر میرسد افرادی که علایق و آرزوهای خود را در جوانی و نوجوانی زندگی کردهاند؛ کمتر از سایرین به بحران میانسالی دچار میشوند و پذیرش این مسیر برای آنها راحتتر رخ میدهد. در حالیکه اکثریت افراد ناگهان درمییابند که سنشان بالا رفته، زمان گذشته و آنها هنوز برای رؤیاها و آرزوهایشان کاری نکردهاند. آگاهی به این موضوع میتواند برای این دسته از افراد افسوس زیادی داشته باشد و موجب بروز علائم و پیامدهای میانسالی به شکل حاد شود.
در مردان میانسالی با عصبانیت، پرخاشگری، بیتفاوتی و ترک کار یا منزل همراه است و در زنان همراه با ناامیدی، افسردگی، بیحوصلگی و افسوس و سرزنش دیگران اتفاق میافتد. بسیاری از میانسالان مایلاند کارهایی را انجام دهند که در گذشته به دلایلی از انجام آن چشمپوشی کرده بودند.
توجه به این نکته بسیار مهم است که این بخش نیز بخشی طبیعی از زندگی برای تمام افراد است و با اگاهی و پذیرش افراد میتوانند از افتادن در بحران میانسالی خود را حفظ نمایند. تصمیمات خود را با طمانینه بررسی کنند و به نشانههای مختلف با دقت نگاه کنند. افراد ممکن است چند سال از عمر خود را درگیر این بحران باشند و یا با عدم آگاهی خود پیامدهایی را ایجاد نمایند که برطرف ساختن آنها سالهای زیادی طول بکشد. واقعیت آن است که با استفاده توجه به یکسری موارد میتوان با بحران میانسالی مبارزه و مقابله کرد.
۱. احاطه کردن خودتان با دوستان صمیمی و نزدیک
۲. وقت گذراندن در طبیعت
۳. نوشتن واضح تمام توانمندیها، دستاوردها و موفقیتهای خود
۴. انجام کارهای داوطلبانه در حوزه مورد علاقه
۵. ورزش کردن به صورت منظم
۶. نظاره کردن افکار و احساسات خود به صورت بیطرفانه
- پذیریش آنچه قابل تغییر نیست و پذیرش این مرحله از زندگی
[۱].Midlife crisis
[۲]. Elliot Jaques
[۳]. Carl Jung