امشب برای بخش مسئولیت اجتماعی قصد دارم از تبعیض جنسیتی در محیط آموزشی و کاری بگویم. موضوعی که بعد از دیدن فیلم ” براساس جنسیت” به ذهنم رسید. این فیلم؛ داستان زندگی روث بیدر گینزبرگ است که جزو اولین زنانی پذیرفته شده در دانشکده حقوق هاروارد است و در جامعهای مرد سالار که هیچکس یک حقوقدان زن را جدی نمیگیرد؛ تلاش میکند تا مسبب ایجاد حقوق مساوی برای زن و مرد باشد.
داستان در واقع حکایت اصیل شجاعتهای یک زن در قامت عدالت، مقاومت و امید است که نشان میدهد در برابر سد عظیم نباید از تلاش دست برداشت. این روایت یادآور میشود که تلاشهای مستمرِ کوچک اما اصیل؛ چگونه میتواند زمینهساز تحولات گسترده اجتماعی باشد.
قاضی گینزبرگ در سال ۲۰۲۰ فوت کرد درحالیکه تلاشهای او علیه افرادی که سرسختانه حتی در برابر حضورش به عنوان وکیل ایستادگی میکردند، به ثمر نشسته بود و او یکی از سه زن حاضر در دیوان عالی نهنفره ایالاتمتحده آمریکا بود. مبارزهای سرسختانه علیه کسانی که حق بودن او؛ در این دنیای کاری را زیر سوال میبردند.
فیلم پر از صحنههای تبعیض به واسطه جنسیت است که من به شخصه بارها آن را چه در زمان تحصیل و چه در محل کار تجربه کردهام. اولین صحنه آزاردهنده؛ در مهمانی شام خانمهای ورودیه جدید هاروارد رخ میدهد. زمانیکه رئیس دانشکده حقوق از آنها میخواهد دلیلی بیاورند تا شایستگی آنها برای اشغال جای یک مرد را نشان دهد اما چرا زنی باید اثبات کند لایقتر از یک مرد است و جای کسی را اشغال نکرده است؟
شهریور امسال من وارد دوازهمین سال کاری خودم شدم. تجربیات مختلفی بدست آوردم که هرکدام گوشهای از چیزی که امروز هستم را ساخته است و خوب میدانم که راه درازتری در پیش دارم. این متن را زمانی دارم مینویسم که از تبعیض کاری که به خاطر جنسیتم روا داشته میشود؛ بسیار ناراحتم اما این مساله به طور کلی ذرهای تغییر در انگیزهها و امیدهایم ایجاد نکرده است و من همچنان با قدرت میخواهم تلاش کنم.
دیدن فیلمهایی مانند فیلم بر اساس جنسیت؛ فواید بسیاری دارند. اول از همه به شما یادآور میشوند که بسیاری درگیر این مساله بودهاند و شما تنها نیستید. در عین حال به شما یاد میدهند که افراد دیگر چگونه توانستهاند بر مشکلات غلبه کنند و وضعیت را به نفع خود تغییر دهند و در نهایت الهام بخش شما برای ادامه مسیر میشوند.
در تمام این سالها سعی کردهام بهترین کاری که از دستم بر میآید را انجام دهم و به قدر وسع بکوشم اما این نه تنها مسئولیت من که مسئولیت تمام وجدانهای بیدار برای رسیدن به تساوی است. با خودم فکر میکنم جایی که امروز ما ایستادهایم دقیقا در مقطع زمانی است که این داستان در جریان بوده است و هرکدام از ما به اندازه خودمان مسئولیم.
چه چیزی مهمتر از آنکه به این مساله کمی عمیقتر فکر کنیم. آیا این جامعهای است که برای زندگی فرزندانمان در نظر داریم؟ یا بهتر است آموزشی در خور و شایسته برای فرزندان دختر و پسرمان چه در خانه و چه در جامعه در نظر بگیریم؟ شاید بد نباشد به پسرانمان یاد دهیم به اندازه کافی به خودشان و تواناییهایشان ایمان داشته باشند تا نخواهند سد راه یک دختر و پیشرفتهای او شوند. یاد دهیم که اجازه دارند فراتر از نقشهای کلیشهای که برایشان در نظر گرفته شده است، عمل کنند. جسور باشند و برای زندگی تلاش کنند. با تمام قدرتی که میتوانند.